اهمیت استنباط در درک زبان

یکی از سؤالات قدیمی در روانشناسی و زبانشناسی مربوط به رابطة زبان و تفکر است. آیا زبان تنها شرط وجود فعالیتهای عالی ذهن مانند تفکر، تجرید، تعمیم، استدلال، قضاوت و مانند آن است؟ آیا اگر ما زبان نمیآموختیم از این فعالیتهای عالی ذهن بیبهره میبودیم؟ چنانچه بر اثر بیماری یا تصادف قدرت سخن گفتن را از دست بدهیم، آیا قدرت تفکر را نیز از دست خواهیم داد؟ این سؤالها تازگی ندارد و از دیرباز توجه فیلسوفان و متفکران را به خود مشغول داشته است. افلاطون معتقد بود که هنگام تفکر روح انسان با خودش حرف میزند. واتسُن، از پیشروان مکتب رفتارگرایی در روانشناسی، این مطلب را به نحو دیگر بیان کرده است. او معتقد است که تفکر چیزی نیست مگر سخن گفتن که به صورت حرکات خفیف در اندامهای صوتی درآمده است. به عبارت دیگر، تفکر همان سخن گفتن است که وازده میشود و به صورت حرکات یا انقباضهایی خفیف در اندامهای صوتی ظاهر میشود. براساس شواهد موجود امروز گرایش بر این است که به این سؤال پاسخی از اینگونه داده شود: نه، زبان تنها شرط و تنها عامل مؤثر در تفکر نیست، ولی قطعاً عامل بسیار مهمی در این فعالیت ذهنی است. تفکر بدون زبان نیز امکان دارد، ولی زبان ...
ادامه مطلب |