.

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 79
بازدید دیروز : 144
بازدید هفته : 224
بازدید ماه : 223
بازدید کل : 20331
تعداد مطالب : 739
تعداد نظرات : 19
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


فال حافظ


شعر : ( تنهایی وعشق )

تنهایی وعشق

 

گفتم که بی پناهم،با یک صدای خسته
گفتی شوم پناهت،با این دل شکسته
گفتم که من غریبم، در روزگار دنیا
گفتی شوم آشنا، تا انتهای رویا
گفتم که بی نصیبم، از خاطرات شیرین
گفتی که قسمتش کن، با آشنای دیرین
گفتم که اشک درد است، بر چهره من آویز
گفتی که اشکهایت، بر شانه های من ریز
گفتم که آتش تن، از سردی گشته خاموش
گفتی که سردی ات را، با جان بگیرم آغوش
گفتم اگر بمیرم، روزی مرا نبینی
گفتی نبینم آن روز، من جای خود ببینی
حالا تو اشک دردی، بر چهره شکسته
نیستی ببینی عشقت، بی همنفس نشسته
من از خدا چه خواستم، جز دست تو بگیرم
حالا تو رفتی و من، در حسرتت بمیرم
(پژمان)
نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: چهار شنبه 27 بهمن 1389برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

سخنان ماندگار

 


 

  
  • سعی كن همیشه تنها باشی زیرا تنها به دنیا آمده ای و تنها از دنیا خواهی رفت .
  • بگذار عظمت عشق را درك كنی زیرا آنقدر عظیم است كه تو و هستی تو را نابود می كند.
  • بگذار خانه ی عشقت خالی از وجود كسی باشد زیرا اگر عشق در آن منزل كند به ویرانه هایش هم رحم نخواهد كرد.
  • اما اگر روزی آمد كه عاشق شدی تنها و تنها یك نفر را دوست داشته باش بخواب و بخند و قدم بردار تنها به خاطر او .
  • بگذار عشقی را داشته باشی پاك ، مقدس و آسمانی و مگذار كه یاد ما طمع تلخ این حقیقت ببرد.
  • برگرفته از:وبلاگ دهکده جهانی
  •  

نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: پنج شنبه 21 بهمن 1389برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

شعر : (بیچاره دلم )

بیچاره دلم

 

درگــرفته زغـمت ای بـت من خــانـۀ دل             چـکــنم گـرنـکــنم گـریـه بـه ویـرانۀ دل
داد وفــریـاد دلـم را نشــنیدی تـو چـــرا؟           ســوخت آخــرزغمت ایـن پـرپـروانۀ دل
  آخــرای یــارچه سـازم شده بـیچاره دلـم
   رحــم کــن ای بـت زیــبا شده آواره دلـم
گــرنـباشی بـــبرم هستــیی دنـیا چکــنم              نـکــنم گریــه اگـر در دل شـبها چکـنم
شیشۀ نازک دل ؛سنگ جفای تـوشکست              حال بـا ایـن دل دیـوانـۀ شــیدا چکــن  
آخــرای یارچه سـازم شـده بــیچاره دلم
   رحـم کـن ای بـت زیــبا شــده آواره دلـم
ازســرمــهرووفــا یــاربـکــن چــارۀ دل            ورنــه جــانا بــبرم پــیش خــدا پــارۀ دل
به تـوگویم صــنـما درد دل زارو حـزیـن            تــــودوای دل بــیمارو تـــوهــرکــارۀ دل
    آخـرای یارچـه سـازم شـده بـیچاره دلـم
   رحـم کـن ای بـت زیــبا شـده آواره دلـم
                                                
     فکرت :28/11/1369

 

نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: پنج شنبه 21 بهمن 1389برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

حکایت (طتاب خدا )

طناب یاخدا

 

کوهنوردی می‌خواست از بلندترین کوه ها بالا برود. او پس از سالها آماده سازی، ماجراجویی خود را آغاز کرد ولی از آنجا که افتخار کار را فقط برای خود می خواست، تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود.
شب، بلندی های کوه را تماماً در برگرفته بود و مرد هیچ چیز را نمی دید. همه چیز سیاه بود و ابر روی ماه و ستاره ها را پوشانده بود. همانطور که از کوه بالا می رفت، چند قدم مانده به قله کوه، پایش لیز خورد و در حالی که به سرعت سقوط می کرد، از کوه پرت شد. در حال سقوط فقط لکه های سیاهی را در مقابل چشمانش می دید. و احساس وحشتناک مکیده شدن به وسیله قوه جاذبه او را در خود می گرفت. همچنان سقوط می کرد و در آن لحظات ترس عظیم، همه ی رویدادهای خوب و بد زندگی به یادش آمد.اکنون فکر می کرد مرگ چقدر به او نزدیک است.
ناگهان احساس کرد که طناب به دور کمرش محکم شد. بدنش میان آسمان و زمین معلق بود و فقط طناب او را نگه داشته بود. و در این لحظه ی سکون برایش چاره ای نمانده جز آن که فریاد بکشد:
" خدایا کمکم کن"
ناگهان صدایی پر طنین که از آسمان شنیده می شد، جواب داد:
" از من چه می خواهی؟ "
- ای خدا نجاتم بده!
- واقعاً باور داری که من می توانم تو را نجات بدهم؟
- البته که باور دارم.
- اگر باور داری، طنابی که به کمرت بسته است را پاره کن!
.... یک لحظه سکوت... و مرد تصمیم گرفت با تمام نیرو به طناب بچسبد.
چند روز بعد در خبرها آمد: یک کوهنورد یخ زده را مرده پیدا کردند. بدنش از یک طناب آویزان بود و با دستهایش محکم طناب را گرفته بود.
او فقط یک متر با زمین فاصله داشت!
               برگرفته ازسایت : گلچینی از بهترین مطالب سایتها و گروههای اینترنتی       
 

 

نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: چهار شنبه 20 بهمن 1389برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید! در این وبلاگ - اشعار.داستان ها.طرح های ادبی خودم وهم چنان گزیده اشعار.داستان ها.طنزها.طرح های ادبی وسایرگزیده های ادبی وهنری دیگران به نشر می رسد.

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to f.fekrat.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com