.

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 115
بازدید دیروز : 144
بازدید هفته : 260
بازدید ماه : 259
بازدید کل : 20367
تعداد مطالب : 739
تعداد نظرات : 19
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


فال حافظ


شعر:(غم ودرد...)

نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

شعر:( مرا دریاب ای دریا)

 

نمی دانم،

نمی دانم چه شد ای چشم من آن اشکباری هات ؟!

کجا شد دیده ی شب زنده داری هات ؟!

چرا ای دیده خشکیدی!؟

چه سود ای چشم ؛ زین بی حاصلی دیدی ؟!

که از غم سوختی اما نباریدی.

 

کویر خشک ویرانم

زبی آبی همی سوزد تن و جانم

مرا دریاب ، ای دریا !

بیا امروز توفان کن !

کویر خشک دل را چشمه ی فیاض جوشان کن

 

نمی دانم ،

به شب هایم چرا باران اشکت را نمی ریزی ؟!

که تا گردد زمین خشک دل سیراب .

چرا غم را نمی شویی  ؟!

چه شد سوزت ،  چه شد سازت ؟!

چه شد آن اشک های غصه پردازت؟!

چرا ای چشمه ی خشکیده ؛ این سان سرد و خاموشی؟!

چرا با من نمی سازی؟!

چرا در خود نمی جوشی ؟!

 (ف . فکرت )

نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

داستان کوتاه:(روزی...)

 

روزی رییس یک شرکت بزرگ به دلیل یک مشکل اساسی در رابطه با یکی از کامپیوترهای اصلی مجبور شد با منزل یکی از کارمندانش تماس بگیرد.

بنابراین، شماره منزل او را گرفت.

کودکی به تلفن جواب داد و نجوا کنان گفت: «سلام»

رییس پرسید: «بابا خونس؟»

صدای کوچک نجواکنان گفت: «بله»

ـ می تونم با او صحبت کنم؟

کودکی خیلی آهسته گفت: «نه»

رییس که خیلی متعجب شده بود و می خواست هر چه سریع تر با یک بزرگسال صحبت کند، گفت: «مامانت اونجاس؟»

ـ بله

ـ می تونم با او صحبت کنم؟

دوباره صدای کوچک گفت: «نه»

رییس به امید این که شخص دیگری در آنجا باشد که او بتواند حداقل یک پیغام بگذارد پرسید: « آیا کس دیگری آنجا هست؟»


ادامه مطلب
نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

سخنان ماندگار:(تمام محبت ...)

نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

برگزیده ها:(بهشت ودوزخ...)

نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

شعر:(باز می خواهم...)

نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

عکس های:( عکی جالب)

نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

شخصیت ها:( پرویم اعتصامی)

پروین اعتصامی که نام اصلی او "رخشنده " است در بیست و پنجم اسفند 1285 هجری شمسی در تبریز متولد شد ، در کودکی با خانواده اش به تهران آمد . پدرش که مردی بزرگ بود در زندگی او نقش مهمی داشت...

" پدر پروین"

یوسف اعتصامی معروف به اعتصام الملک از نویسندگان و دانشمندان بنام ایران بود. وی اولین "چاپخانه" را در تبریز بنا کرد ، مدتی هم نماینده ی مجلس بود.

اعتصام الملک مدیر مجله بنام "بهار" بود که اولین اشعار پروین در همین مجله منتشر شد ، ثمره ازدواج اعتصام الملک ، چهار پسر و یک دختر است.

"مادر پروین"

مادرش اختر اعتصامی نام داشت . او بانویی مدبر ، صبور ، خانه دار و عفیف بود ، وی در پرورش احساسات لطیف و شاعرانه دخترش نقش مهمی داشت و به دیوان اشعار او علاقه فراوانی نشان می داد.

"شروع تحصیلات و سرودن شعر"

پروین از کودکی با مطالعه آشنا شد . خانواده او اهل مطالعه بود و وی مطالب علمی و فرهنگی به ویژه ادبی را از لابه لای گفت و گوهای آنان درمی یافت در یازده سالگی به دیوان اشعار فردوسی ، نظامی ، مولوی ، ناصرخسرو ، منوچهری ، انوری ، فرخی که همه از شاعران بزرگ و نام آور زبان فارسی به شمار می آیند ، آشنا بود و از همان کودکی پدرش در زمینه وزن و شیوه های یادگیری آن با او تمرین می کرد.

گاهی شعری از شاعران قدیم به او می داد تا بر اساس آن ، شعر دیگری بسراید یا وزن آن را تغییر دهد ، و یا قافیه های نو برایش پیدا کند ، همین تمرین ها و تلاشها زمینه ای شد که با ترتیب قرارگیری کلمات و استفاده از آنها آشنا شود و در سرودن شعر تجربه بیاندوزد.

هر کس کمی با دنیای شعر و شاعری آشنا باشد ، با خواندن این بیت ها به توانائی او در آن سن و سال پی می برد برخی از زیباترین شعرهایش مربوط به دوران نوجوانی ، یعنی یازده تا چهارده سالگی او می باشد ، شعر " ای مرغک " او در 12 سالگی سروده شده است:

 

ای مُرغک خُرد ، ز آشیانه

پرواز کن و پریدن آموز

تا کی حرکات کودکانه؟

در باغ و چمن چمیدن آموز

رام تو نمی شود زمانه

رام از چه شدی ؟ رمیدن آموز

مندیش که دام هست یا نه

بر مردم چشم ، دیدن آموز

شو روز به فکر آب و دانه

هنگام شب آرمیدن آموز

 

با خواندن این اشعار می توان دختر دوازده ساله ای را مجسم کرد که ...


ادامه مطلب
نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

دلنوشته ها:(به کعبه گفتم...)

نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

دلنوشته ها:(خداوند هیچ دری را...)

نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

دانستنی ها:(جنین انسان...)

آیا میدانستید که جنین انسان بعد از ۱۷ هفته (۴ ماه) می تواند خواب هم ببیند ؟

آیا میدانستید که تنها موجودای که میتواند به پشت بخوابد انسان است ؟

آیا میدانستید که بدن یک انسان در طول عمرش به طور متوسط ۱۳۰۰ لیتر عرق تولید میکند ؟

آیا میدانستید که انسان‌های راست دست به طور میانگین ۹ سال بیش از چپ دست‌ها عمر می‌کنند ؟

آیا میدانستید که کره زمین از ۱۰۲ عنصر بوجود آمده و این ۱۰۲ عنصر در بدن انسان وجود دارد ؟

آیا میدانستید که حس بویایی انسان قادر به دریافت و تشخیص ده هزار بوی متفاوت است ؟

نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

حکایت:( او می تواند ببیند)

 

    مرد مسنی به همراه پسر ٢۵ ساله‌اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در چوکی های خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد

     به محض شروع حرکت قطار پسر ٢۵ ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد . دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می‌کرد فریاد زد : پدر نگاه کن درخت‌ها حرکت می‌کنن. مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد . کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرف‌های پدر و پسر را می‌شنیدند و از حرکات پسر جوان که مانند یک کودک ۵ ساله رفتار می‌کرد، متعجب شده بودند ....


ادامه مطلب
نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

برگزیده ها:( هنگامی که روح...)

نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

برگزیده ها:( 45 دستورالعمل...)

 

1. همیشه به مردم بیش از انتظاراتشان ببخشید و اینکار را با روی خوش انجام دهید.

2. شعر مورد علاقه تان را از بر کنید.

3. هر آنچه که می شنوید را باور نکنید، همه دارایی تان را خرج نکنید و هر چقدر که می خواهید نخوابید.

4. وقتی به کسی میگویید "دوستت دارم" واقعاً داشته باشید.

5. وقتی میگویید "متاسفم"، در چشم طرف مقابل نگاه کنید.

6. پیش از ازدواج حداقل شش ماه نامزد بمانید.

7. به عشق در نگاه اول اعتقاد داشته باشید.

8. هیچگاه به رویاهای دیگران نخندید.

9. عمیق و مشتاقانه عشق بورزید. ممکن است صدمه ببینید ولی این تنها راه کامل زندگی کردن است.

10. در اختلافات ، منصفانه مبارزه کنید. بدون صدا زدن اسامی افراد!

11. مردم را از روی خویشاوندانشان مورد قضاوت قرار ندهید.

12. آرام صحبت کنید، سریع فکر کنید.

13. وقتی کسی از شما سوالی می پرسد که تمایلی به پاسخ دادن ندارید، لبخند زده، و سوال کنید، "چرا میخواهی بدانی؟"

14. بیاد داشته باشید که عشق بزرگ و کامیابی های بزرگ ریسک بزرگ می طلبند.

15. همیشه با مادرتان در تماس باشید.

16.وقتی کسی عطسه میکند به او بگویید "عافیت باشه!"

 


ادامه مطلب
نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید! در این وبلاگ - اشعار.داستان ها.طرح های ادبی خودم وهم چنان گزیده اشعار.داستان ها.طنزها.طرح های ادبی وسایرگزیده های ادبی وهنری دیگران به نشر می رسد.

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to f.fekrat.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com