پشت روز روشنم، شام سیاهی دیگر است
آنچه آن را کوه خواندم، پرتگاهی دیگر است
شاید از اول نباید عاشق هـــم می شــدیم
این درست اما جدایی اشتباهی دیگر است
در شب تلخ جـدایــی عشق را نفـرین مکن
این قضاوت انتقام از بی گناهـی دیگر است
روزگـــاری دل ســـپردن ها دلیل عشق بود
اینک امـــا دل بریدن هــا گواهی دیگر است
درد دل کردن برای چشم ظاهربین خطاست
آنچه با آیینه خواهم گفت آهی دیگر است...
ف.نظری
|